جدول جو
جدول جو

معنی حب النیل - جستجوی لغت در جدول جو

حب النیل(حَبْ بُنْ نی)
قرطم هندی. (مفاتیح خوارزمی). حب الغوله. تخم نیلوفر. کاکیان هندی. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). عجب. صاحب تحفه گوید: حب النیل به فارسی تخم نیلوفر گویند و او دانۀ گیاهی است شبیه به لبلاب و بر مجاور خود می پیچد گلش کبود و به شکل گل لبلاب و از آفتاب بهم می آید و در غلاف هر گلی سه دانۀ مثلث میباشد، در سیّم گرم و خشک مسهل اقسام کرم و با تربد مسهل بلغم غلیظ و با سقمونیا مسهل صفرا و اخلاط غلیظه و با هلیله مسهل سودا و مفتح سدۀ جگر و سپرز و جهت برص و بهق و تنقیۀ بدن و درد مفاصل و سایر امراض بارده نافع و قدر شربتش از یک دانگ تا نیم مثقال و یک درهم و زیادۀ او کشنده بمغص و لصوق ماساریقا و اسهال مفرط و مصلحش هلیله و سحق بلیغ و آلودن او به روغن بادام و بدلش بوزن او تخم حنظل و سدس آن حجر ارمنی است و مفرد او بعد از یک شبانروز عمل میکند و با محرک سریعالعمل است و قوتش تا سه سال باقی می ماند. و صاحب اختیارات گوید: حب النیل، قرطم هندی است و طبیعت وی گرم و خشک است در دویم و گویند در اول و گویند در سیم و گویند سرد است. نافع بود جهت برص و تنقیۀ بدن و مسهل خلطهای غلیظ بود و سودا و بلغم و کرمهای حب القرع و شربتی از آن دانگ و نیم تا نیم درم بود با ادویۀ دیگر، و عرق النسا و نقرس را نافع بود و آنچه از درد اخلاط که در مفاصل جمع شده باشد مجموع براند و امعا را بشوید و قوت معده دهدو سده و ورم سپرز و جگر بگشاید. مسهل مرهالسودا بودو وی کرب و غثیان آرد و اولی آن بود که به روغن بادام چرب کنند و هلیله با وی خلط کنند و بدل وی در اسهال و دفع سوداء نیم وزن آن تخم حنظل و دانگی و وزن آن حجر ارمنی بود. و در بحرالجواهر آمده است: به پارسی تخم نیلوفر. گرم و خشک است در دوم و گویند در سیوم، اخراج سودا و بلغم کند و کرم معده و حب القرع را بیرون آرد و بهق را نفع دهد و شربتی از او یک مثقال تادو مثقال است. و در تذکرۀ داود ضریر انطاکی آمده است: حب النیل، هو القرطم الهندی و هو نبت هندی یکون فیه هذا الحب. کل ثلاثه او اربعه فی ظرف الی العرض، و اجود هذا الحب الرزین الحدیث المثلث الشکل و قوته تبقی الی ثلاث سنین و هو حارّ یابس فی الثانیه و بارد و رطب فی الاولی. اذا مزج بالتربد لم یبق للبلغم اثراً و یستاصل المفاصل و النسا و مادهالبهق و البرص و النقرس ویفتح السدد ولکنه یغشی و یکرب خصوصاً فی الشبان و ربما قیاء حتی الدم و یصلحه دهن اللوز و الاهلیلج و احکام السحق و شربته علی ما قالوه الی درهم. لکن رأیت من شرب منه ثمانیه عشر درهما و لم یسهل کثیراً. و عندی ان ّ فعله بحسب السدد و صلابه الابدان و ان ّ کربه تابعلحرارهالمعده. یکثر اذا کثر و بالعکس. و بدله فی افراطالسوداء ثلثه حجر ارمنی و فی البلغم نصفه شحم حنظل. لا أن ّ کلا منهما بدله مطلقا کما توهموه، فافهمه
لغت نامه دهخدا
حب النیل
عجب گیاه
تصویری از حب النیل
تصویر حب النیل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ بُنْ ن ؟)
شامی. محدث است. علم حدیث و به ویژه دقت های محدثان در بررسی احادیث، یکی از پایه های اصلی شکل گیری فقه اسلامی است. محدثان با گردآوری و بررسی دقیق احادیث پیامبر اسلام، به فقیهان کمک کردند تا بر اساس روایات صحیح، فتوا صادر کنند. این نقش برجسته محدثان در تاریخ اسلام، به حفظ صحت و اصالت منابع دینی کمک شایانی کرد.
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ)
شجرۀ لبنی. عبهر. اصطراک. میعه. شجرۀ مریم. ثمرۀ شجرالاصطراک و در بیت المقدس ازآن دانه های سبحه کنند.
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ)
حمداﷲ مستوفی از قول صاحب مفاتیح آرد که کاژیرۀ هند است. (نزهه القلوب)
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُل ؟)
در تذکرۀ انطاکی بمعنی شاهدانه آمده است و ظاهراً تصحیف حب القنب است
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ کُ لا)
صلوان. ام ّکلب. خرنوب الخنزیر. اناغورس. ثمرۀ اناغورس یعنی میوۀ خرنوب الخنزیر. صاحب تحفه گوید: بار نبات اناغورس است و آن مذکورشد و این شبیه است به گردۀ کوچکی از باقلی بزرگتر و مایل به طول و در وسط او خطوط و رنگ او ممتزج از الوان مختلفه است و قوتش تا سه سال باقی و در آخر دوّم گرم و در اوّل خشک و مقیی ٔ قوی بلغم و مدرّ حیض و مخرج جنین و مخدّر و مسکر و مفتت حصاه و جالی آثار وبا شراب جهت صداع مزمن (هرچند به بخور) و تعلیق هفت عدد او را بر ران چپ جهت عسر ولادت مجرّب دانسته اند و بدستور خوردن هفت عدد و بخور هفت عدد او را و قدر شربتش از نیم مثقال تا یک درهم و مکرب و مصلحش روغنها و صمغ عربی و مصطکی و زیاده از دو درهم او کشنده است. و داود ضریر انطاکی گوید: تقدم وصف اصله الاناغورس - و هو حب کالترمس لکنه الی طول فی وسطه خطوط و اجوده المأخوذ فی السنبله و قوّته تبقی ثلاث سنین. و هوحار فی الثانیه یابس فی الاولی یفتت الحصی و یخرج البلغم و الدّم المتخلف فی النفاس شرباً و یجلو الاّثار طلاءً و ینفع الصداع مطلقاً ولو بخوراً و اذا علق منه سبعه علی الفخذ الأیسر و اکلت سبعه و بخر سبعه اسقط المشیمه و الجنین، مجرّب. و هو یکرب و یقی ء و تصلحه الادهان و شربته الی درهمین. و رجوع به اناغورس شود
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ لی)
فلفل القرود. حب الکتم. و شاید یکی از این دو صورت تصحیف دیگریست
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ مُ قِل ل)
حبی که محمدزمان پدر محمدمؤمن برای دفع بواسیر ساخته است. رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن باب دوم از قسم دوم شود
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُنْ نَ بَ)
: میوه های جنگلی مانند حب النبه و ثمر بلوط و گلابی جنگلی بخورند (مردم کرداک). (ایران باستان ج 2 ص 1544). و این کلمه حب النبه به تقدیم باء بر نون باشد و در کتابت غلط شده است
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُنْ نَ)
ضریر انطاکی گوید: نسبت آن به افلاطون کنند و آن قوی الفعل باشد و هر بیماری سرد را مانند فالج و لغوه و بادها و نقرس و قولنج و امراض معده و نسا و مفاصل سودمند بود و قوت آن تا سه سال برجای ماند و شربت آن تا دو درهم است. و رازی گوید: مضر کبد است و مصلح آن آب زبیب باشد. و به اعتقاد اسحاق، مفتح بواسیر بود و این قول درست تر از قول پیشین است لکن مصلح آن را نیاورده است و به عقیدۀ من بی شبهه، اصلاح آن با کتیرا و آب عناب است و صنعت آن بدین گونه است: صبر پانزده درهم، ماهیزهره، هلیلۀ زرد، تخم حرمل، صمغ سذآب (و اگر یافته نشود دو برابر آن اشق) ، جاوشیر، مقل ازرق، سکبینج، تخم حنظل، جند بیدستر، انزروت. از هر یک ده درهم و در نسخه ای تربد، عود سوس (؟) از هر یک هفت درهم و در صورت عدم افراط بلغم، صواب ترک این دو باشد. وهمچنین است افتیمون اگر سودائی در کار نبود. و گاه حلتیت و حب الغار آمیزند و آن وقتی است که تب در بیمار باشد یا آنکه مرض پس از نوشیدن زهری یا گزیدگی جانوری پدید آمده بود، همه را نرم بسایند و با نفط سپیدبسرشند. و گاه باشد که صمغها را با آبی گرم حل کنند. و در قرابادین رومی خواندم که: داروها را با عسل خمیر کنند، لکن این خطاست و پرهیز از آن واجب است چه پیه گرده را آب کند. گاه بر داروهای مزبور شیطرج و قاقله و بوزیدان و ایارج مزید کنند از هر یک پنج درهم و سود آن در این حال برای اوجاع باردۀ خاصۀ نقرس بیشتر گردد. صاحب تحفه گوید: منسوب به جالینوس و او قوی الفعل است و نافع جهت هر مرض بارد مثل فالج و بادها و نقرس و قولنج و امراض معده و عرق النساء و مفاصل و قوتش تا دو سال باقی است و شربتش تا دو درم، و رازی نقل کرده: که مضر جگر است، و مصلح او زیت. و اسحاق نقل کرده که تفتیح بواسیر کند. و مؤلف تذکره بر این است که این اصلح است از اول، و مصلح آن کتیرا و ماءالعناب است. (تحفۀ حکیم مؤمن باب 2 از قسم 2)
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُنْ نَ)
حب الکاکنج
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ اَ)
العذبه. (داود ضریر انطاکی). گزمازک. کزمازج. کزمازق. جزمازج. گزمازج. کزمازک. بزر شوره گز
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْ حَ ظَ)
هبیده
لغت نامه دهخدا
(حَ بَ قُلْ)
مرزنجوش. (داود ضریر انطاکی). حبق القنا. (منتهی الارب). حبق الفتی. مرزنگوش. آذان الفار. قنا. حبق الفنا
لغت نامه دهخدا
تصویری از طب الخیل
تصویر طب الخیل
ستور پزشکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب اللیل
تصویر شب اللیل
گل لالببوسی (آن رافارسی نویسان به نادرست لاله عباسی می نویسند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الاثل
تصویر حب الاثل
گز مارک از گیاهان گزمارگ
فرهنگ لغت هوشیار
هوش آور همبسته ای از چند داروی گیاهی برای رهایی از هوشربا (مواد مخدر) حبی که در طب قدیم جهت ترک افیون ساخته میشده است و ترکیبش از مخلوط تا توره سیاه و زنجبیل وریوند چینی بود که روزی دو یا سه حب تجویز میشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الحنظل
تصویر حب الحنظل
دانه هندوانه ابوجهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الغول
تصویر حب الغول
ثمرگیاه بنژوئن را گیوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب القنیس
تصویر حب القنیس
شاهدانه توضیح ممکت است که این کلمه محرف حب القنب باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الکلی
تصویر حب الکلی
تخم امرود
فرهنگ لغت هوشیار
حبی که محمد زمان پدر محمد مومن مولف کتاب تحفه برای دفع بواسیر ساخته است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب النسا
تصویر حب النسا
سیفلیس
فرهنگ لغت هوشیار
حبی است که ساختنش را به افلاطون نسبت دهند و از ترکیب حرمل و هلیله زرد و اشق گاوشیر و تخم حنظل و جندبیدستر و انزروت و مقل ارزق ساخته میشده ودر طب قدیم درتداوی نقرس و قولنج معدی و درد مفاصل و ناراحتیهای اعصاب بکار می رفته است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب النوم
تصویر حب النوم
حب الکا کنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الهال
تصویر حب الهال
از پارسس دانه هل دانه های هل را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الفیل
تصویر حب الفیل
عجب گیاه توضیح بنظر میاید که این محرف حب النیل باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبق الفیل
تصویر حبق الفیل
مرزنگوش از گیاهان مرزنجوش
فرهنگ لغت هوشیار